قصهء شیر عاشق یا عشق از اول سرکش و خونی بود...
قصهء شیر عاشق یا عشق از اول سرکش و خونی بود...
شیر نری بود که طبق یک سنت قدیمی سلطان جنگل به حساب می آمد. پدر شیر نر به دست شکارچیان جنگل کشته و مادرش هم در یکی از همین کمین ها زخمی و علیل شده بود. این بود که شیر نر با یدک کشیدن لقب سلطان جنگلی، چیزی از ادارهء امور جنگل نمیفهمید و به جای آن استعداد عجیبی در شاعری داشت. روزها کنار آبشار زیبایی که در وسط جنگل بود میرفت و همینطور که محو زیبایی آبشار بود، شعرهای زیبایی میسرود. در یکی از روزهایی که شیر برای خودش در کنار آبشار مشغول شعر گفتن بود، چشمش به آهوی زیبایی افتاد که برای خوردن آب به کنار چشمهء پایین آبشار آمده بود. شیر قصهء ما که بسیار احساسی بود یک دل نه صد دل عاشق آهو شد...
ادامه مطلب+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |